چهارشنبه سوری86
سال 86 بود با زن داییم وخاله آرزو رفتیم بیرون خرید کردیم یه ترقه خورد به پام خیلی وحشتناک پام سوخت زن داییم به اونی که ترقه رو پرت کرده بود سمت حرف زد طرف به جا معذرت خواهی میگفت تیر که بهش نخورده یه ترقه بوده مگه چیه این خاطره من از چهار شنبه سوری امیدوارم که تو شبهای چهارشنبه سوری برا هیچ کس اتفاق بدی نیوفته
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی