فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

خوشگلای خاله

سفر مامان علیرضا

مامان علیرضا دو روزه که رفته سفر با دوستاش طرفای جنوب علیرضا هم خونه زن عموشه پیش محسن قرار امروز با باباش یه سر بیان خونمون ما هم که داریم خونه تکونی میکنیم ولی با این حال منتظرشون هستیم دلم واسش یه ذره شده ...
24 اسفند 1390

چهارشنبه سوری86

سال 86 بود با زن داییم وخاله آرزو رفتیم بیرون خرید کردیم یه ترقه خورد به پام خیلی وحشتناک پام سوخت زن داییم به اونی که ترقه رو پرت کرده بود سمت حرف زد طرف به جا معذرت خواهی میگفت تیر که بهش نخورده یه ترقه بوده مگه چیه این خاطره من از چهار شنبه سوری امیدوارم که تو شبهای چهارشنبه سوری برا هیچ کس اتفاق بدی نیوفته ...
23 اسفند 1390

شعر چهارشنبه سوری

بشد «چارشنبه» هم از بامداد / بدان باغ که امروز باشیم شاد واست آتیش روشن کردم که اخر زمستونه / چهار شنبه ی اخر سال قلب من آتیش بارونه غمهاتو آتیش میزنم سرخی آتیش مال تو / چشم حسودا کور شه از عشق میون من و تو سرخی تو از من ، زردی من از تو جشن باستانی چهارشنبه سوری مبارک با یاد سرخی گونه هات.. درخشش چشمات .. سوزانندگی لبهات.. داغی عشقت از رو آتیش میپرم   ...
23 اسفند 1390

چهارشنبه سوری رو با چارشنبه سوزی اشتباه نگیریم

امشب شب چهارشنبه سوری هنگام پریدن از آتش : غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا رو بگیم ولی باید خیلی خیلی مواظب باشیم امشب با این همه وسایل آتیش بازی خطر ناک مثل ترقه های مختلف وسیم هایی که آتیش   میزنن مواظب خودمون و مخصوصا کوچکترا باشیم ...
23 اسفند 1390

چهارشنبه سوری

بهار را با چهار شنبه سوری تابستان را با آفتاب سوزانش پاییز را با رنگهای آتشینش و زمستان را با گرما ی دلنشین اجاق ها میشناسم ...
23 اسفند 1390

قدم نو رسیده

  دختر خالم  پنج روزه که به دنیا اومده خیلی بامزه اس و دوست داشتنی اسمشو میخوان بزارن آیلی شاید هنوز هم معلوم نیست ایشالله که خوش قدم باشه و زیر سایه پدر ومادرش بزرگ بشه ...
21 اسفند 1390