چهارشنبه سوری86
سال 86 بود با زن داییم وخاله آرزو رفتیم بیرون خرید کردیم یه ترقه خورد به پام خیلی وحشتناک پام سوخت زن داییم به اونی که ترقه رو پرت کرده بود سمت حرف زد طرف به جا معذرت خواهی میگفت تیر که بهش نخورده یه ترقه بوده مگه چیه این خاطره من از چهار شنبه سوری امیدوارم که تو شبهای چهارشنبه سوری برا هیچ کس اتفاق بدی نیوفته ...
نویسنده :
خاله زهره
11:10
شعر چهارشنبه سوری
بشد «چارشنبه» هم از بامداد / بدان باغ که امروز باشیم شاد واست آتیش روشن کردم که اخر زمستونه / چهار شنبه ی اخر سال قلب من آتیش بارونه غمهاتو آتیش میزنم سرخی آتیش مال تو / چشم حسودا کور شه از عشق میون من و تو سرخی تو از من ، زردی من از تو جشن باستانی چهارشنبه سوری مبارک با یاد سرخی گونه هات.. درخشش چشمات .. سوزانندگی لبهات.. داغی عشقت از رو آتیش میپرم ...
نویسنده :
خاله زهره
9:33
چهارشنبه سوری رو با چارشنبه سوزی اشتباه نگیریم
امشب شب چهارشنبه سوری هنگام پریدن از آتش : غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا رو بگیم ولی باید خیلی خیلی مواظب باشیم امشب با این همه وسایل آتیش بازی خطر ناک مثل ترقه های مختلف وسیم هایی که آتیش میزنن مواظب خودمون و مخصوصا کوچکترا باشیم ...
نویسنده :
خاله زهره
9:25
چهارشنبه سوری
بهار را با چهار شنبه سوری تابستان را با آفتاب سوزانش پاییز را با رنگهای آتشینش و زمستان را با گرما ی دلنشین اجاق ها میشناسم ...
نویسنده :
خاله زهره
9:16
قدم نو رسیده
دختر خالم پنج روزه که به دنیا اومده خیلی بامزه اس و دوست داشتنی اسمشو میخوان بزارن آیلی شاید هنوز هم معلوم نیست ایشالله که خوش قدم باشه و زیر سایه پدر ومادرش بزرگ بشه ...
نویسنده :
خاله زهره
18:07
1390/12/21
امروز بابابزرگ حالش بد بود با دایی حامد رفتن دکتر خیلی دلم گرفته ............
نویسنده :
خاله زهره
16:42