فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

خوشگلای خاله

چهارشنبه سوری86

سال 86 بود با زن داییم وخاله آرزو رفتیم بیرون خرید کردیم یه ترقه خورد به پام خیلی وحشتناک پام سوخت زن داییم به اونی که ترقه رو پرت کرده بود سمت حرف زد طرف به جا معذرت خواهی میگفت تیر که بهش نخورده یه ترقه بوده مگه چیه این خاطره من از چهار شنبه سوری امیدوارم که تو شبهای چهارشنبه سوری برا هیچ کس اتفاق بدی نیوفته ...
23 اسفند 1390

شعر چهارشنبه سوری

بشد «چارشنبه» هم از بامداد / بدان باغ که امروز باشیم شاد واست آتیش روشن کردم که اخر زمستونه / چهار شنبه ی اخر سال قلب من آتیش بارونه غمهاتو آتیش میزنم سرخی آتیش مال تو / چشم حسودا کور شه از عشق میون من و تو سرخی تو از من ، زردی من از تو جشن باستانی چهارشنبه سوری مبارک با یاد سرخی گونه هات.. درخشش چشمات .. سوزانندگی لبهات.. داغی عشقت از رو آتیش میپرم   ...
23 اسفند 1390

چهارشنبه سوری رو با چارشنبه سوزی اشتباه نگیریم

امشب شب چهارشنبه سوری هنگام پریدن از آتش : غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا رو بگیم ولی باید خیلی خیلی مواظب باشیم امشب با این همه وسایل آتیش بازی خطر ناک مثل ترقه های مختلف وسیم هایی که آتیش   میزنن مواظب خودمون و مخصوصا کوچکترا باشیم ...
23 اسفند 1390

چهارشنبه سوری

بهار را با چهار شنبه سوری تابستان را با آفتاب سوزانش پاییز را با رنگهای آتشینش و زمستان را با گرما ی دلنشین اجاق ها میشناسم ...
23 اسفند 1390

قدم نو رسیده

  دختر خالم  پنج روزه که به دنیا اومده خیلی بامزه اس و دوست داشتنی اسمشو میخوان بزارن آیلی شاید هنوز هم معلوم نیست ایشالله که خوش قدم باشه و زیر سایه پدر ومادرش بزرگ بشه ...
21 اسفند 1390

1390/12/21

امروز بابابزرگ حالش بد بود با دایی حامد رفتن دکتر خیلی دلم گرفته ............
21 اسفند 1390