فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

خوشگلای خاله

شعر کودکانه 3

1390/11/9 12:50
نویسنده : خاله زهره
442 بازدید
اشتراک گذاری

«- آقا زنبوره!

- ویز ویز ویز

- نیشت تیزه؟

- تیز ِ تیز ِ تیز.

- نیش بزنی، چطور میشه؟

- جاش می­سوزه، جیلیز جیلیز.

.... »

 

 «- حسنی باباش یه باغ داره

باغ باباش کلاغ داره

- باغ و کلاغ دیگه چی داره؟»

به همین سبک ادامه می­دهد تا به می­رسد به:

«- باغ و کلاغ و خاله قورباغه و جوجه مرغابی و پاپره­ای و جوجه­ کوچولو و آقا زنبوره و بی­بی طوطی و حاجی لک­لک. دیگه چی داره؟

- گرگ بلا.»

«پنج تا انگشت بودند که روی یک دست زندگی می­کردند. در یک روز بارانی...

اولی گفت:وای داره بارون می­آد

دومی گفت: شُرشُر ناودون می­آد

سومی گفت: چتر نداریم بریم خونه، تر می­شیم

چهارمی گفت: کوچک و کوچک­تر می­شیم

انگشت شست گفت نمی­ریم

روی سرمان چتر می­گیریم

دستو با هم بچرخانیم

تا زیر بارون نمانیم .

 

 

 

 

«دویدم و دویدم


به دکمه­ای رسیدم


دکمه رو پیرهنم بود


پیرهن من تنم بود


دکمه رو خسته کردم


هی باز و بسته کردم


دکمه پرید و در رفت


قِل خورد کنار در رفت»

  صبح شد و شب سرآمد  


 خورشید خانم درآمد


    سلام چراغ آسمان  


  خورشید ناز مهربان


    نور می پاشی رو دنیا 


  جان می دی به درخت و کوه و دریا


     خورشید گرم و زیبا 


      چه نعمتی، شکر خدا

 

 

دس دسی مورچه می آد


از کجا ؟ از کوچه می آد


خوشحال و شاد و خندونه


دنبال قند و قندونه


مامان در قندون ما رو بسته


بیچاره مورچه بی خودی نشسته

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)